این یکی از رمان های آقای م. مودب پوره ( مرتضی مودب پور ) .... ایشون معروفن ... رمان های زیادی دارن که احتمالا بعدا معرفی میکنم ... ایشون یه الگو هستن برای من ....
خوب بریم سراغ خوده رمان .. این رمان درمورد سیاوش و یلدا خانومه ... سیاوش یه دوست صمیمی داره به اسم نیما ... اونا یه همسایه دارن که از زمان قبل انقلاب تا حدودا ده سال بعدش( راستی ایشون خیلی وقته ممنوع القلم اند و این رمان ها قدیمی اند ) خارج بودند و بعد برگشتند ..... اونا یه خانواده ی اصیل زاده و شازده بودن ... حالا این وسط یلدا و سیاوش عاشق میشن و ....
بقیش رو بگم بی مزه میشه .. خودتون بخونین .... ولی تهش مثل تمام رمان های مودب پور به هم نمیرسن .....